joke&troll
ترول های جدید

منوي اصلي
  خوش آمدید


نویسندگان:

درباره نوبسنده
miss.troll ٍ به وبلاگ من خوش آمدید
ایمیل : www.paydar132@gmail.com

وضعیت وبلاگ :
.:: آخرین مطالب ::.

موضوع:<-PostCategory-> 15:30 - چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,

فکر کن جنگ بشه

بعد با خواننده ها بریم به جنگ دشمن

.

.

.

.

.

.

علیشمس : بده اون کلاشینکوفو دست علیشمس کپلی موی فکلی...

یاس:من کسی نیستم با این تیرا دردم بگیره ولی این زخمیارو کی میخواد گردن بگیره

ساسی مانکن:نارنجکا کوجا اَن دنباله دامن کوتاهن...

هیچکس:میخوام برم تانکا بالا بالاتر یاسر یاسر مرکز با ما تا ابد...

تهی: کلت من گم شده و دنبال یک خشابه...

زدبازی:جبهه مال منه جبهه مال منه.....!


راه بهشت دروغ است

موضوع:<-PostCategory-> 22:15 - شنبه 4 آذر 1391برچسب:,

 

متن زیر رو بخونید باورکنید ۲دقیقه بیشتر زمان نمیبره!ممنون

مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت( گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرن). پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني با سنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟" دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."

"چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."

دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."

- اسب و سگم هم تشنه‌اند.

نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."

مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.

مسافر گفت: " روز بخير!"

مرد با سرش جواب داد.

- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.

مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيد بنوشيد.

مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.

مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟

- بهشت

- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!

- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.

مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "

كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند.

چون تمام آنهايي كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

امام علی(ع):ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان باشد و ناتوانت از او کسی است که دوستان خود را از دست دهد.

کاش همه اینو بدونن که درست نیست برای موفقیت خودت ارزوی سقوط دوستانت را داشته باشی.

نظر یادتوووون نره


دوستان
امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 150
بازدید کل : 5123
تعداد مطالب : 67
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

عشق و مهر

 عشق هوس حقیقت

Online User Online User Online User Online User تماس با ما